سخنان جاودان فیلسوف بزرگ موریس مترلینگ
 
مختلف(فلسفه.فیزیک.نجوم.کتاب)
موضوعات علمی شامل فضا و فیزیک نجوم و غیره

اگر شيطان حقيقتا وجود داشته باشد چرا مطابق عقيده ما بايد شرور تراز انسان باشد ؟؟؟

بيچاره شيطان كه در كره خاك بد نام است. زيرا شيطان جز خود ما هيچكس نيست و ما به اميد اينكه خويشتن را درحضورخود تبرئه كنيم تمام كينه ها و حسدها و دشمنی ها و بيرحمی ها را در وجود موهومی به نام شيطان جا داده ايم.

**********

واقعا شنيدن بعضی از داستان هايی كه اجداد ما به آنها اعتقاد مطلق داشتند باعث حيرت شنونده می شود.

 

در اين داستان ها مي گويند شيطان در ابتدا فرشته بود و بعد از اطاعت امر آفريننده سرپيچی كرد.

 

ولی فكر نمي كنند كسی كه فرشته بوده و اين اندازه به خدا نزديك باشد قطعا خدا را بهتر از ما كه انسان هستيم مي شناسد و می داند كه اگر سرپيچی نمايد حتما محو خواهد شد و به عذاب هميشگی گرفتار مي شود.

 

در اين صورت چگونه ممكن است سرپيچی نمايد ؟؟؟

مگر اينكه بگوئيم فكر و هوش او و هم قطارانش خيلی كمتر از هوش انسان است كه آن وقت با فرشته بودن او منافات دارد.
 

فرض كنيم كه من مرده ام.آن وقت از چهار حال خارج نخواهد بود :

1- يا بعد از مرگ نيست خواهم شد يعنی نمی دانم كه من نيستم و دنيا هم برای من وجود ندارد.در اين صورت دليلی ندارد كه بترسم زيرا وقتی از مرگ خود بی اطلاع بودم و ندانستم كه هيچ شده ام هيچ علتی برای ترسيدن وجود ندارد.

2- حال دوم اين است كه من نيست نمی شوم و از بين نميروم بلكه زندگی خود را تغيير ميدهم يعنی بدون اينكه كسی با من كاری داشته باشد و توضيحاتی بخواهد از دنيای كنونی وارد دنيای روحانی ميشوم.اين حالت هم نبايد باعث وحشت من بشود زيرا روح من در آن دنيا به راحتی زندگی ميكند و چون فاقد جسم هستم هرگز درد و شكنجه نخواهم كشيد زيرا تمام دردهای ما ناشی از جسم است و بالاخره چون روح مقيد به جسم نيست در آن دنيا وظيفه زندگی كردن را بهتر خواهد دانست.

3- حالت سوم اين است كه در موقعی كه وارد دنيای روحانی ميشويم شخصی از من بازخواست كرده و توضيحات خواهد خواست.در اينجا از دو حال خارج نيست : يا اين شخص يعنی آفريننده بافهم است و يا نفهم.اگر نفهم باشد من را محكوم به مجازات های سخت خواهد نمود.ولی محال است كه آفريننده نفهم باشد و او حتما دارای فهم ميباشد.

4- اگر بافهم باشد "كه حتما همينطور است" متوجه خواهد شد كه زندگانی و مرگ اين دنيا بقدر كفايت مرا تنبيه كرده و هرگز مرا به شكنجه و عذاب هميشگی محكوم نخواهد نمود زيرا يك خدای باهوش و چيزفهم چيزی را كه خود آفريده دچار بدبختی جاويدان نخواهد كرد.

برای اينكه او همه چيز را ميداند و خواهد دانست و روزی كه مرا آفريد اگر ميدانست كه برای هميشه مرا محكوم به مجازات خواهد كرد ديگر برای چه مرا آفريد ؟؟؟

 

آن چه انسان هرگز نخواهد فهمید این است که چگونه در مقابل کسی که ما را آفریده و همه چیز ما از اوست مسوول خواهیم شد و او از ما بازخواست خواهد کرد ؟!؟!؟
 
 
این همه پیغمبرها گفته اند که روح باقی میماند و چنین و چنان میشود. اما هیچکس توجه نکرده که آیا روح ما قابل بقا هست یا نه ؟؟؟

 

شما را بخدا روح ما با این افکار پست و اندیشه هایی که از حدود معده و شهوت تجاوز نمینماید آیا اگر از بین برود بهتر نیست ؟!؟

 

چیزی را که ما نمیتوانیم بفهمیم ضد و نقیض زندگی انسان است.

 

زیرا از یکطرف طبیعت یا خدا انسان را آفریده که حتما مرتکب گناه میشود و از طرف دیگر به ما میگویند که هر کسی که مرتکب گناه گردید در جهان مجازات خواهد دید !!!

 

بهتر این بود که از روز نخست ما را طوری میافریدند که قدرت ارتکاب گناه را نداشته باشیم.نه آنکه ما را بیافرینند و بعد کیفر بدهند !!! 

 

تا وقتی که من و شما دارای مغز هستیم محال است که بتوانیم دانائی خداوند را با اختیار خودمان در زندگی وفق بدهیم!

 

یعنی همینکه ما گفتیم خداوند دانا و تواناست و همه کار را می توانست و میتواند بکند و قادر به پیش بینی همه چیز بوده و هست دیگر نمی توانیم بگوئیم که ما در کار خود اختیار داریم و هر چه دلمان بخواهد خواهیم کرد!

 

زیرا هر فکری که شما برای امروز ویا آینده بکنید و هر کاری را که امروز و یا در آتیه انجام بدهید قبلا از طرف خدا پیش بینی شده و اگر پیش بینی نمیشد و او قادر نبود که وقایع آینده را ادراک نماید خدا نبود و همینکه پیش بینی کرد ناچار آن کار اتفاق خواهد افتاد ودیگر اختیار از دست شما خارج است!

 

تمام وسائل و کتابهائی که علمای مذهبی در این خصوص نوشته اند و خواسته اند که موضوع آزادی انسان را با علم وتوانائی خداوند وفق بدهند جز یک سلسله کلمات پوچ و میان تهی چیزی نیست و فاقد معنی میباشد!

 

انسان در یک صورت می تواند در این جهان اختیار داشته و هر چه دلش می خواهد بکند و آن در صورتی است که خداوند یعنی کسیکه دانا و توانای مطلق است وجود نداشته باشد! و همینکه این دانا و توانای مطلق وجود داشت دیگر من و شما اختیار نداریم و تمام کارها بدست او انجام می گیرد!

 

کسانیکه بین خدا و جهان فرق میگذارند و عقیده دارند که این دو باهم متفاوت هستند می گویند این جهان است که نادان و ناتوان می باشد و در نتیجه نمی تواند وقایع آینده ما را پیش بینی نماید بنابراین ما در جهان آزاد هستیم وهرچه دلمان بخواهد میکنیم !

 

ولی این اشخاص خود بخویشتن جواب رد می دهند زیرا همینکه بین جهان و خداوند فرق گذاشتند لازمه اش این است که خداوند آفریننده جهان باشد و اگر جهان چیزی نمیداند خدا ناچار باید همه چیز را بداند وگرنه خدا نیست!

 

پس ما فرضا جهان را نادان بدانیم نمیتوانیم خداوند را نادان بدانیم و او حتما دانای مطلق است و با این سمت و توانائی خویش تمام اعمال ما را برای همیشه مشاهده و پیش بینی نموده و چیزی را هم که او دید و پیش بینی کرد حتما اتفاق خواهد افتاد اعم از اینکه ما بخواهیم یا نخواهیم و به عبارت صریح ما در کارهای خود اختیار نداریم بلکه مجبورمی باشیم!

 

 

یکی از صحبت هایی که مرا سرگرم مینماید اظهارات دانشمندان مذهبی و دینی است که بطرزی موثر در خصوص اراده و پیش بینی و مقصد و نقشه های خدا صحبت میکنند و چنان به گفته خود اعتقاد دارند که گویی ظهر آن روز با خدا ناهار خورده اند!!!
 
 
برای چه می بایستی در آتش جهنم بسوزم و دچار عذاب باشم ؟؟؟ گناه من چیست و چه کرده ام ؟؟؟

خواهید گفت که گناه تو این است که خدا را نشناخته ای !!! ولی نشناختن خداوند گناه من نیست زیرا خود او نخواست که من او را بشناسم وگرنه من را طوری می آفرید که قادر به شناسایی او باشم.

تمام افکار و نظریاتی که من درباره خدا دارم او در وجود من قرار داده.زیرا بالاخره باید این حقیقت را قبول کرد که همه چیز را خود او آفریده است و اگر گاهی هم از خداوند سوال کنم که " تو کیستی و چیستی؟؟؟ " باز این پرسش را او در وجود من گذاشته است.

بنابراین من چه گناهی دارم ؟؟؟

من نمیدانم که به چه مناسبت اموات باید دارای مقام و احترام خاصی باشند.

 

برای چه وقتی یکنفر مرد تمام خطاها و اشتباهات او را فراموش کرده و در عوض درباره محاسن و مزایای او صحبت میکنند ؟!؟!؟!

حتی اگر بعد از مرگ او خیانت ها و گناهان جدیدی از مرده کشف شود او را میبخشند.

پس از این قرار تا وقتی که شخص فوت ننماید ما آنطور که شاید و باید او را دوست نداریم.

حال خیلی غریب است که ما درباره آنهایی که زنده هستند اینطور رفتار نمیکنیم و اگر درباره آنها اینطور رفتار میکردیم زندگی ما در این جهان خیلی لذت بخش میشد و بسیاری از مصائب و بدبختی ها از بین میرفت !!!

 

اگر از شما بپرسند که در این جهان در انتظار چه هستید چه پاسخ خواهید داد؟ اگر از اشخاص عادی باشید "که نود و نه درصد مردم از اشخاص عادی هستند" خواهید گفت که من دراین دنیا انتظار دارم که پس از مرگ مستقیما وارد بهشت شده ودر حالی که عمر جاویدان خواهم داشت تا پایان عالم اغذیه لذیذ بخورم و از لذت عشق و شهوت برخوردار شوم و آهنگ های طرب انگیز بشنوم و ... ولی غافل از این هستید که پس از رفتن در بهشت و داشتن عمر و جوانی همیشگی که هرگز دچار خزان پیری و بیماری نخواهید گردید دیگر از خوردن و نوشیدن و خوابیدن و شهوترانی لذت نخواهید برد و بزودی زندگی یک نواخت بهشت شما را خسته و کسل خواهد کرد زیرا چیزی که در این دنیا خوردن و خوابیدن و غیره را برای شما لذت بخش کرده ترس از مرگ و از دست دادن این لذات است و روزی که این لذات جاوید شد یعنی مرگ برای شما وجود نداشت همه چیز عادی خواهد گردید! در جای دیگر گفته ام که اگر شما را به بهشت ببرند پس از یکسال اقامت کسل شده واز در بهشت خارج گردیده و در جستجوی نقطه دیگری هستید که تغییری در زندگی شما بدهد!!!
 
 
ما انسانها اینطور آفریده شده ایم که اگر بدانیم میلیونها سال در جهان باقی خواهیم ماند ولی قرین اندوه و بدبختی خواهیم بود راضی می شویم و حتی خوشحال میگردیم لیکن اگر بفهمیم که از بین میرویم و در عوض هیچ شکنجه و رنج نخواهیم کشید اندوهگین و مایوس می شویم !!!
 
 
ما نباید از حرکات و گفتار یک دیوانه حیرت کنیم. زیرا بیست و چهار ساعت شب و روز مشغول تماشای دیوانگی و حرکات بی رویه طبیعت هستیم و انگار که ما بر طبیعت برتری داریم زیرا خود را در قبال او عاقل می بینیم.

 

اما اول باید منتظر بود که بفهمیم اساس دنیا بر عقل استوار است یا جنون ؟؟؟ و به عبارت دیگر آیا عقل هم یکی از نواقص زندگی ماست که با توسل بدان می خواهیم کشتی زندگی حقیر و ناچیز خود را به ساحل نجات برسانیم و یا برعکس ,عقل يكی از امتیازات ماست ؟!؟!؟!

زیرا ممکن است عقل هم یکی از نواقص زندگی ما باشد و برای موجودات عالی تر هیچ معنی نداشته باشد.

مثلا عقل شما می گوید که وسط کوره کارخانه آهن گدازی نروید زیرا خاکستر خواهید شد.ولی موجود عالی تری که بیم از آتش ندارد و حتی چندین میلیون درجه گرمای کره خورشید را تحمل می کند به استدلال عقلانی شما می خندد و با چشم حقارت به شما می نگرد و تفرج کنان از وسط کوره آهن گدازی عبور می نماید.


نظرات شما عزیزان:

فرهاد
ساعت15:17---5 خرداد 1394
خیلی خوبه،

افکارش فکر آدم رو بازتر می کنه،

ولی چیزی که من بالا خوندم یک متن فلسفی صرف نبود و رگه هایی از توصیفات شاعرانه هم توش دیده میشد.

عاقلانه نیست وقتی که اطلاعات آدم در مورد موضوعی کمه به سرعت نتیجه گیری کنه!

منظورم الالخصوص این جملشه که میگه \"فرض كنيم كه من مرده ام. آن وقت از چهار حال خارج نخواهد بود ...\" خود من که هیچی بارم نیست! چندین حالت متفاوت دیگه با چهار حالتی که این فیلسوف متصور شده میتونم بگم که نتیجه حاصل از اونها می تونه با اون چه ادیان گفتن تطابق زیادی داشته باشه.

حرف آخرم این که ریاضیات رو خیلی دوست دارم از این جهت که در ریاضیات ریاضیدان از داده ها به نتیجه می رسه نه از نتیجه به داده! چیزی که شاید توی فلسفه کمتر فیلسوفی بتونه بهش تن بده.

نمیدونم شاید من هم یک کم زود قضاوت کردم چون از کل تالیفات یا بهتر افکار مترلینگ فقط همین چند خط بالا رو خوندم.


SNAKE
ساعت2:25---9 فروردين 1391
halam az farsi type kardan beham mikhore ps sharmande!!!!!!!!!!!!!b
elahe jan vaghti dasteto bebari jolo atish misuze ama khodet bordi na khoda pas sad darsad be khoda shekayat nemikoni vali gahi dastet nakhaste misuze injast ke migim khoda chera daste mano suzundi!!!!!??? ok.

in meterlinge azizam khub harf mizaneha ama nemishe khodaro rad kard. masalan marilyn manson ham mige man zed khoda nistam balke zede tamame khodayanam!!!!??? hala khodaro rad mikone ya na!??? shayad meterlingam injurie


الهه
ساعت21:47---25 فروردين 1390
چقد گیج کننده! نصفشو فعلا خوندم! ولی سوالای اساسی ای بود!!
"تمام دردهای ما ناشی از جسم است"
اینو قبول ندارم. درد یا شکنجه ی روحی بمراتب دردناک تر از جسمیه!
من می گم خدا ما رو عذاب نمی ده. این خودمونیم که اینکارو می کنیم. شما اگه دستو ببری جلوی آتیش و بعد بسوزه به خدا شکایت می کنی که چرا دستمو سوزوندی؟ این رابطه ی علت و معلولی بین آتیش و سوزندن حاکمه و از یه نظمی پیروی می کنه. به نظر من هر گناه یا خطایی که ما این دنیا مرتکب می شیم یه معلولی به دنبال داره که تجسمش اون دنیا برامون قابل درکه و به اون می گن عذاب یا پاداش!
دقیقا یکی از تفاوت های ما با معصومین اینه که اونا به مرحله ای رسیده بودن که این تجسم و ماهیت عمل رو می دیدن ولی برای ما مرگه که این پرده رو از جلو چشممون کنار می زنه.


حسام
ساعت20:38---21 فروردين 1390
وبلاگ خوبی دارین دوستان دعوت میکنم به وبلاگ باحال و خفن منم سر بزنن http://kar-sood.mihanblog.com

حسام
ساعت20:38---21 فروردين 1390
وبلاگ خوبی دارین دوستان دعوت میکنم به وبلاگ باحال و خفن منم سر بزنن http://kar-sood.mihanblog.com

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







           
یک شنبه 21 فروردين 1390برچسب:سخنان,موریس,مترلینگ, :: 20:24
بهنام
درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتان خوش آمدید با سلام خدمت بازدیدکنندگان محترم شما می توانید با عضویت در این وبلاگ از تمامی امکانات که فقط مخصوص افراد عضو است بهره مند گردید و حتی مطلب جدید به آن اضافه کنید و به نام خودتان به ثبت برسانید با وارد نمودن ایمیل خود در خبرنامه،اطلاعات و خبرهای تازه از جهان علم و فن آوری به ایمیل شما ارسال میگردد. شما میتوانید از طریق لینک ثبت نام نسبت به عضویت درultra-violetاقدام نمایید. باعث افتخار ماست که شما یکی از کاربران ما باشید
آخرین مطالب
نويسندگان
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مختلف(فلسفه- فیزیک-نجوم-فضا- زمین) و آدرس ultra-violet.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 74
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 80
بازدید ماه : 331
بازدید کل : 109660
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 79
تعداد آنلاین : 1